جدول جو
جدول جو

معنی صرفه بردن - جستجوی لغت در جدول جو

صرفه بردن
سود بردن، بهره بردن، برای مثال ترسم که صرفه ای نبرد روز باز خواست / نان حلال شیخ ز آب حرام ما (حافظ - ۳۸)
تصویری از صرفه بردن
تصویر صرفه بردن
فرهنگ فارسی عمید
صرفه بردن(خَ کَ دَ)
سبقت نمودن و پیشی گرفتن. (برهان). پیشی گرفتن. (انجمن آرا) :
ترسم که صرفه ای نبرد روز بازخواست
نان حلال شیخ ز آب حرام ما.
حافظ.
راه عشق ار چه کمینگاه کماندارانست
هرکه دانسته رود صرفه ز اعدا نبرد.
حافظ.
دام سخت است مگر یار شود لطف خدا
ورنه آدم نبرد صرفه ز شیطان رجیم.
حافظ.
، نفع بردن و فائده کردن. (برهان). نفع بردن. (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
صرفه بردن
سود بردن، پیش افتادن نفع بردن سود بردن، پیش افتادن سبقت جستن
تصویری از صرفه بردن
تصویر صرفه بردن
فرهنگ لغت هوشیار
صرفه بردن((~. بُ دَ))
سود بردن، سبقت جستن
تصویری از صرفه بردن
تصویر صرفه بردن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از راه بردن
تصویر راه بردن
دست کودک یا شخص بیمار و علیل را گرفتن و او را گردش دادن، کودک را در بغل گرفتن و گردش دادن، به رفتار در آوردن، راه جستن و راه یافتن و پی بردن به جایی یا چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صرف کردن
تصویر صرف کردن
به کار بردن، مصرف کردن، خرج کردن، برای مثال نداشت چشم بصیرت که گرد کرد و نخورد / ببرد گوی سعادت که صرف کرد و بداد (سعدی۲ - ۶۳۹)
فرهنگ فارسی عمید
(بَ)
اخراج غیرارادی هوای محتوی درریه توأم با صدا. (فرهنگ فارسی معین) :
مغز گردون عطسه دادو حلق دریا سرفه کرد
زآن غبار ره که ایام الرهان افشانده اند.
خاقانی.
رجوع به سرفه شود
لغت نامه دهخدا
(مُ ثَ مَ)
مرکّب از: ب + راه + بردن، بسر بردن. (آنندراج) (غیاث اللغات)، راهی کردن. راه نمودن. راه بردن:
گفت ای مسلمانان این سر از آن سرهاست که بی کلاه براه توان برد؟ (منتخب لطائف عبید زاکانی)،
دو روزه عمر که خواهی نخواه میگذرد
چنانکه می بری آنرا براه میگذرد.
سلیم (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تحفه بردن
تصویر تحفه بردن
پیشکشی بردن پیشکشی بردن هدیه دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرفه کردن
تصویر سرفه کردن
اخراج غیر عادی هوای محتوی در ریه توام با صدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صرف کردن
تصویر صرف کردن
خرج کردن، مصرف کردن، نفقه کردن، بکار بردن، هزینه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
برفتار آوردن، تحریک کردن، همراهی کردن، فهمیدن (مطلبی و مانند آن را)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صرف کردن
تصویر صرف کردن
به کار بردن، خرج کردن، سود داشتن، سود کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرفه کردن
تصویر سرفه کردن
للسّعال
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از سرفه کردن
تصویر سرفه کردن
Cough, Wheezing
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سرفه کردن
تصویر سرفه کردن
tousser, sifflant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سرفه کردن
تصویر سرفه کردن
tossire, sibilante
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سرفه کردن
تصویر سرفه کردن
কাশি দেওয়া , হাঁপানি
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از سرفه کردن
تصویر سرفه کردن
кашлять , свистящий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سرفه کردن
تصویر سرفه کردن
husten, pfeifend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سرفه کردن
تصویر سرفه کردن
кашляти , хриплий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سرفه کردن
تصویر سرفه کردن
kaszleć, świszczący
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سرفه کردن
تصویر سرفه کردن
咳嗽 , 喘息的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سرفه کردن
تصویر سرفه کردن
کھانسی کرنا , ہانپنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از سرفه کردن
تصویر سرفه کردن
ไอ , หอบ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از سرفه کردن
تصویر سرفه کردن
toser, sibilante
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سرفه کردن
تصویر سرفه کردن
kukohoa, kupiga kelele
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از سرفه کردن
تصویر سرفه کردن
öksürmek, hırıltılı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از سرفه کردن
تصویر سرفه کردن
咳をする , ひゅーひゅー言う
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از سرفه کردن
تصویر سرفه کردن
להשתעל , חרחור
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از سرفه کردن
تصویر سرفه کردن
기침하다 , 쉿쉿
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از سرفه کردن
تصویر سرفه کردن
batuk, terengah-engah
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از سرفه کردن
تصویر سرفه کردن
tossir, sibilante
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سرفه کردن
تصویر سرفه کردن
hoesten, hijgen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سرفه کردن
تصویر سرفه کردن
खाँसी करना , सांस लेना
دیکشنری فارسی به هندی