دست کودک یا شخص بیمار و علیل را گرفتن و او را گردش دادن، کودک را در بغل گرفتن و گردش دادن، به رفتار در آوردن، راه جستن و راه یافتن و پی بردن به جایی یا چیزی
دست کودک یا شخص بیمار و علیل را گرفتن و او را گردش دادن، کودک را در بغل گرفتن و گردش دادن، به رفتار در آوردن، راه جستن و راه یافتن و پی بردن به جایی یا چیزی
اخراج غیرارادی هوای محتوی درریه توأم با صدا. (فرهنگ فارسی معین) : مغز گردون عطسه دادو حلق دریا سرفه کرد زآن غبار ره که ایام الرهان افشانده اند. خاقانی. رجوع به سرفه شود
اخراج غیرارادی هوای محتوی درریه توأم با صدا. (فرهنگ فارسی معین) : مغز گردون عطسه دادو حلق دریا سرفه کرد زآن غبار ره که ایام الرهان افشانده اند. خاقانی. رجوع به سرفه شود
مرکّب از: ب + راه + بردن، بسر بردن. (آنندراج) (غیاث اللغات)، راهی کردن. راه نمودن. راه بردن: گفت ای مسلمانان این سر از آن سرهاست که بی کلاه براه توان برد؟ (منتخب لطائف عبید زاکانی)، دو روزه عمر که خواهی نخواه میگذرد چنانکه می بری آنرا براه میگذرد. سلیم (از آنندراج)
مُرَکَّب اَز: ب + راه + بردن، بسر بردن. (آنندراج) (غیاث اللغات)، راهی کردن. راه نمودن. راه بردن: گفت ای مسلمانان این سر از آن سرهاست که بی کلاه براه توان برد؟ (منتخب لطائف عبید زاکانی)، دو روزه عمر که خواهی نخواه میگذرد چنانکه می بری آنرا براه میگذرد. سلیم (از آنندراج)